سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رایحه ی انتظار

وظایف منتظران امام خوبی ها...

گفتاری از آیت الله جوادی آملی

وظایف خاص و عام منتظران ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

الشریف


مهم ترین وظیفه حوزویان و دانشگاهیان درباره » انتظار فرج »،آن بخش های

فرهنگی و اعتقادی و اخلاقی یاران وجود مبارک ولی عصر است. یک وظیفه

عمومی است که همگان، هر کسی که منتظر ظهور آن حضرت است باید آن

وظیفه را تحصیل کند و یک سلسله وظائف خاص است. آن وظائف عمومی را

همه شما در محافل دیگر شنیده اید. امّا آن وظائف خاص؛ بخشی مربوط به

نیروی نظامی؛ ارتش، سپاه، بسیج و مانند آن است، بخشی هم مربوط به

حوزویان و دانشگاهیان. اینک با هم مطالب را از نظر می گذرانیم.


آمادگی دفاعی نیروهای رزمی تکلیف خاص آنها درباره انتظار فرج

آن بخشی که مربوط به نیروهای رزمی است، أعم از سپاه و ارتش و بسیج و

مانند آن، همان است که طبق آن روایت معروف وجود مبارک امام صادق (ع)

فرمود : هر کدام از شماها قبل از ظهور آن حضرت خود را مهیا کند، و الیعد

احدکم قبل خروجه ) و لو بسهم. آنجا لقب پر برکت قیام را اسم می برد که ما از

آن با ضمیر یاد کردیم. فرمود: قبل از ظهور آن حضرت هر کسی خود را آماده کند،

ولو با یک تیر ! برای اینکه یا فرمان جهاد صادر می شود، یا لاأقل می خواهد از

خودش دفاع بکند. این نیروی رزمی، این بسیجی بودن، این با تیر آشنا بودن؛

وظیفه کسانی است که در خط مقدّم انتظار به سر می برند در بخش های

نظامی.این ولو با یک تیر خودش را آماده بکند، نشانه آن است که وجود مبارک

حضرت، دشمنان فراوانی دارد؛ بالأخره این دشمنان از هر طرف حمله می کنند و

یاران حضرت هم باید از هرطرفی دفاع بکنند.

وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان درباره انتظار فرج

امّا آن وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان که کارهای فرهنگی به عهده

آنهاست، و رسالت های اعتقادی و اخلاقی و فقهی را به عهده دارند؛ این است

که منتظر باشند تا وجود مبارک حضرت بیاید و دلها را پر از بی نیازی کند. حضرت

چند تا کار می کند، کار جهانی. یکی همان عدل گستری است که یملأ الله به

الأرض قسطاً و عدلاً (1)، که کمتر کسی این روایت ها را نشنیده باشد. یعنی

وجود مبارک حضرت که آمدند، جهان را پر از عدل و داد می کنند. امّا آنچه که

مهم تر از عدل و داد بیرونی است آن است که روح استغنا و بی نیازی را در

دلهای پیروانش زنده می کند. به یملأ الله سبحانه و تعالی قلوب امّتی من الا

ست غنا. دلهای پیروان ما را پر از بی نیازی می کند.

باور نزدیکی خدای سبحان به انسان لازمه کسب مقام« استغنا »


یک کسی که چشمش به جیب زید است و کیف عمرو؛ این نه عالم می شود،

نه فقیه می شود، نه منتظر حضرت ! این کاسب در می آید؛ حواستان جمع

باشد. کاسب هرگز منتظر حضرت نیست ! یک ملّتی مستقل است که مستغنی

باشد، ملّتی مستغنی است که خودکفا باشد. هم بفهمد که همه قدرتها از

ناحیه خداست، للّه جنود السّموات و الأرض (2). این را باید بفهمد؛ نه تقلیداً، که

تحقیقاً؛ یک. باید بفهمد ما بنده اوئیم و او خدای ماست، دلیلی ندارد با او رابطه

نداشته باشیم !! فاصله ای نیست بین ما و او، محجوب هم که نیستیم، درمانی

هم که ندارد، راه را هم که نبسته است، مرتب هم دعوت کرده؛پس چه دلیلی

دارد که ما با او رابطه نداشته باشیم ؟! او که فرمود : أنا اقرب الیه من حبل

الورید(3)، فرمود : اذا سألک عباد ی عنّی فنّی قریب اجیب (4)، اینکه فرمود :

نحن اقرب ا لیه منکم و لکن لا تبصرون (5)، اینکه فرمود : و هو معکم این ما

کنتم(6)؛ اینکه فرمود : من خدای شمایم، شما بنده منید؛ هر چه می خواهید از

من بخواهید، از دیگری نخواهید.


و لذادلیلی ندارد ما از غیر او بخواهیم، و دلیلی ندارد به او نزدیک نشویم !!

خودش دعوت کرده. دلیلی ندارد که ما این لباس ] لباس روحانیّت [ را لباس

کسب قرار بدهیم؛ حیف است ! آن که به فکر مرید بازی است، به فکر جمع زید

و عمرو است؛ او نه منتظر حضرت است، نه حضرت به او اعتنا می کند!


کسی منتظر حضرت است که روح بی نیازی داشته باشد. البتّه ادب سر جایش

محفوظ است، ما همه را احترام می کنیم؛ ادب یک مطلب دیگر است، امّا جیب

زید و کیف عمرو را نگاه کردن، این روحیه گدائی با امامت پروری سازگار نیست،

با انتظار او سازگار نیست. این روایت را حتماً طلبه ها بیشتر بخوانند که فرمود :

وجود مبارک حضرت که آمد، یملأ قلوب امّه جدّ ه غناً. پر از بی نیازی می کند؛

روح گدائی را بر می دارد. آنوقت، این می شود منتظر راستین.


به ما نگفتند : راه چشم دوزی مردم را ببندید و جای دیگر را نبینید ! به ما گفتند:

جیب مردم را نگاه نکن، للّه خزائن السّموات و الأرض (7)را نگاه کن. آن فراوان

است، نزدیک هم هست، به تو می دهد. فرمود : اینجا را نگاه بکن ! اگر ملّتی

اینچنین شد،سعی می کند مشکل خودش را حل بکند. حضرت اوّل آدم درست

می کند، بعد مستقل می کند. اوّل استغنا، بعد استقلال. این شعارهائی که ما

می گوئیم : استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ یعنی جمهوری اسلامی اوّل

به آدم استغنا می دهد، روح بی نیازی می دهد، بزرگواری و عزّت و احترام

می دهد؛ یک ملّت بزرگوار، هم مستقل است، هم آزاد. و وجود مبارک ولی عصر

(أرواحنا فداه) اوّل روح بی نیازی می دهد، بعد مستقل می کند.

بی نیازی در دو بخش« اقتصادی » و « معرفتی »

بی نیازی هم دو قسم است؛ یک بی نیازی اقتصادی است که اگر ما به این هم

برسیم، برای ما خیلی مغتنم است که این حدأقل بی نیازی است. یک بی نیازی

اخلاقی و معرفتی است که آن نصیب گروهی از انسانها می شود. بی نیازی

اقتصادی فعلاً برای ما اصل است، یعنی ما روی پای خودمان بایستیم. همه چیز

داشته باشیم، منتها از خود. در هیچ امر به بیگانه وابسته نباشیم؛ این چیز

خوبی است. همه وسائل رفاهی را داشته باشیم، منتها از خود ؛ نیازی به

بیگانه نداشته باشیم. این حدأقل استغناست ! آن استغنائی که بهره گروهی از

انسانها می شود، آن این است که به ما فرمودند: انسان اگر از چیزی بی نیاز

باشد، بهتر از آن است که به وسیله او بی نیاز بشود. البتّه این هم گفتنش

سخت است، هم درکش سخت است، و هم عملش سخت تر ! درک و گفتار و

بحثش صعب است، عملش مستصعب.

حقیقت بی نیازی در رفتار و گفتار عمیق حضرت امیر (ع)

یک وقتی وجود مبارک حضرت امیر به عسل مصفّای خوش رنگ نگاه کردند،

فرمودند : خیلی خوشرنگی، ولی نمی دانم مزّه ات چیست ! با اینکه خاورمیانه

در اختیار حضرت امیر بود آن 5 سالی که حاکم بود؛ چون امپراطوری ایران هم

تسلیم شده بود، امپراطوری روم هم تسلیم شده بود، خاورمیانه کشوری نبود

که زیر مجموعه حکومت حضرت امیر نباشد ! در صدر اسلام البتّه آنها اسلام

نیآورده بودند، ولی بعد از فتوحات همه مسلمان شدند ! استاندارهای حضرت

امیر در آذربایجان بودند، در کرمان بودند، در اهواز بودند.


در آن بحبوحه قدرت فرمود : از چیزی بی نیاز باشی، بهتر از آن است که به

وسیله آن بی نیاز باشی. چون کسی که مستغنی عن شیء است، این مظهر

خداست. آنکه مستغنی بشیء است، این فقیر است. چون ما یک (فقیر) داریم،

یک (مستغنی) داریم، یک (غنی).


فقیر مجموعه دو تا سلب است، مستغنی مجموعه یک سلب و یک ایجاب است،

و غنی مجموعه دو تا ایجاب است. فقیر به کسی می گویند که نیازمند باشد،

یک. چیزی که نیاز او را بر طرف کند نداشته باشد، دو. این دو تا نقص دارد؛

مستغنی یک نقص دارد که نیازمند به چیزی هست، یک. چیزی که مشکل او را

و نیاز او را برطرف بکند، دارد.به این می گویند:مستغنی. غنی آن است که اصلاً

نیاز ندارد؛ شریف تر از آن است که محتاج باشد ! آن فقط ذات أقدس له است که

انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی (8). بندگان صالح که مظهر خدای غنی

هستند، سعی می کنند ا ست غنائک عن الشیء خیأ من ا ست غنائک به را

فراهم بکنند که این هم نصیب گروهی از انسانها می شود. ولی حدأقلش این

است : یک ملّتی مستغنی باشد، روی پای خودش بایستد. هر چه را

می خواهد، خودش داشته باشد؛ این یک کمالی است.


وجود مبارک حضرت اوّل استغنا در ملّت ایجاد می کند، بعد استقلال و آزادی.

و این استغنا هم یک وصف نفسانی است؛ لذا در روایات ظهور آن حضرت آمده

است که دلهای امت اسلامی را پر از استغنا می کند. یملأ قلوب امّه جدّ ه من

الست غنا. آنوقت چنین ملّت بی نیازی اهل رشوه نیست، اهل عشوه نیست،

اهل تجاوز نیست؛ نه به مال مردم تعدّی می کند، نه به حقوق دیگران؛ تا اینکه

به دستگاه قضائی یا پلیسی مراجعه کند و رشوه بدهد، بخواهد مشکل خودش

را حل کند ! قهراً عدل و داد عالمگیر می شود. وقتی عدل گسترده می شود که

بی نیازی قبلاً حاصل شده باشد.


وجود مبارک حضرت کاری می کند که مردم بی نیاز بشوند. نه در اثر ثروت، چون

آنها که غنی ترند که محتاج ترند ! غالب این فسادها هم از متکاثران است.

آنهایند که اهل تعدّی اند، آنهایند که اهل قاچاقند، آنهایند که اهل احتکارند،

آنهایند که اهل کم فروشی اند، آنهایند که اهل گرانفروشی اند، آنهایند که اهل

رشوه اند ! اینچنین نیست که اگر کسی وضع مالی اش خوب باشد، ملکات

فاضله نصیبش شده باشد !! بالأخره آنها اگر بدتر از دیگران نباشند، مثل

دیگرانند. عمده،روح بی نیازی است که حضرت افاضه می کند، بعد عدل را

عالمگیر می کند.



[ دوشنبه 95/12/23 ] [ 7:36 عصر ] [ motahareh ] نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

قالب وبلاگ

آوازک