به نام یگانه خالق هستی
اطرافم را تاریکی در بر گرفته ، جهانی تیره مملو از سیاهی ، ناامیدی...
در جست و جوی نوری بودم ، نوری درخشنده تر از درخشندگی ؛ نور سعادت و زندگی...
در خیابان دلم قدم زدم ، برای یافتن نشانی از شما...
صدایی آمد ، صدایی دلنواز ، صدایی آرام همراه با امید...
صدایی آمد ، صدایی آشنا ، صدایی ظریف از فرسنگ ها دور...
بویی آمد ، بویی دل انگیز ، بویی سرشار از عطر خدا...
بویی آمد ، بویی آشنا ، بویی برای پایان این فراق...
شخصی آمد ، شخصی آشنا ، همراه با امید ، همراه با زندگی ، آرامش
همراه با عدالت ، همراه با آزادی ، مهربانی...
امام آمد ، صاحب الزمان آمد ، زیبا ترین و با شکوه ترین خلقت خدا آمد ،
مهدی موعود (عج) آمد...
و چه خواب شیرینی بود ، رویایی قریب سرشار از مهر الهی...
او آمده است اما ما کجای کاریم؟! کجای راهیم؟!
به چه اندازه مسیر آمدنش را مهیا کرده ایم؟!
گریستنمان برایش به اندازه ای است که هرگاه نامه ی اعمالمان به نزدش فرستاده
می شود و او برایمان از نزد پروردگار با چشمانی خونین از اشک توبه می کند؟!
او آمده است ؛ بیایید ما به سویش برویم...
الهم عجل لولیک الفرج
*خود نوشت*